جمکران

مسجد جمکران میعادگاه عاشقان و دل شکستگانی است که از دور و نزدیک برای دیدن مولای خود می آیند،مشتاقان و عاشقانت برای زیارت تو ساعتها راه را از داخل و خارج کشور پیموده بودند .پیروان واقعی تو مردمی با لباسهای مندرس و چروکیده اند مردانی با دستانی ترک خورده زنانی با صورتهای گریان و خسته کهنسالانی با کمرهای خمیده مردمی با دلهای شکسته آنانی که قلبهایشان به اندازه دریاست . دریایی از عشق به تو و امیدشان به ظهور توست تا شاید بتوانی حقوق از دست رفته شان را با آنها بازگردانی .مردان و زنانی از جنس تو و روح پروردگارت . مردان و زنان زمینی باروح آسمانی ،آنان که دستانشان به سوی توست ،دعا می خوانند تا جمال منور و نورانی ات را دراین شب تاریک و ظلمانی ببینند. ما به عشق تو آمده ایم پس تو نیز قدمی تا ما بردار . دعای فرج می خوانیم اما هیچ گونه آمادگی برای ظهورت نداریم . ما را بخوان ای بخشنده ومهربان ،آرزوی رفع همه مشکلات را می کنیم برای همه پیروانت برای جوانان تو پسران و دختران مملکت تو برای زنان و مردانت برای خردسالان و میانسالان و کهنسالانت برای همه منتظرانت.پس بیا و قلبهای یخ زدمان را با آفتاب وجودت گرما ببخش و زنگار وجودمان را را از گناه و مصائب پاک گردان ، شب ظلمانیمان را منور کن ای باران پاکیها بر ما ببار و غبار و آلودگی را از ما برهان… به امید ظهورت ای منجی…

و اما یک حکایت از سفر دیروز …
مرد خدمتگزار :چرا شل می جنبید زرنگ باشید تا من اون طرف نگاه می کنم بشینید
آقا پیام :کجا بنشینیم آخه هر جا می شینیم یه بهونه می آرن می گن اینجا محل تردده… دیگه خسته شدیم بیرونم که آفتاب گرمه وقتی این قسمت مسجد سایه است
آقا جمال : من از اون موقع که یادم می آید مسجد جمکران همین قدر بوده هیچ امکاناتش نسبت به زائرینش بیشتر نشده
مرد خدمتگزار : آقا کجای کاری … این چیزهایی هم که ساخته شده با کمک های مردمی هست همش با کمک های مردمی این گلدسته ها را می بینی این ها رو یه زن با هزینه خودش ساخته اون قسمت مسجد هم توسط چند نفر ساخته شده
پیرمرد رهگذر : آقا غذای نذری باید از کجا بگیریم
مرد خدمتگزار: غذای نذری کجا بوده پدر جان ما الان خودمون هم سه روز درست غذا نخوریم قربون آقا فقط به عشق اونه وگرنه ….
در همین وقت یک خدمتگزار با بیسیم می آید و می گوید : چرا این مردم توی سایه نشستن جلوی راهه بلندشون کن ،
مرد خدمتگزار: من کاری ندارم این ها مهمون آقاهستن ، مثل اینکه من مهمون دعوت کنم بعد به جای این که مهمونم دعوت کنم توی پذیرایی و ازشون پذیرایی کنم راشون ندم داخل منزل، کسی که می گه امسال سه میلیون زائر آقا دارن باید فکر حداقل امکانات رفاهی زائرین هم باشه
پیرمرد رهگذر: آقا شما در قبال کاری که می کنید پول می گیرید
مرد خدمتگزاردر حالی که دستان ترک خورد و زخمیش را نشان می دهد می گوید: من نجارم با همین دستا نون می برم خونم، ما افتخاری خدمت می کنیم افتخار خدمت گزاری آقا را داریم همین برامون بسه اگه پولم بهمون بدم نمی آئیم
در همین حال در چند جای مسجد سرجا بین خدمتگزاران و مردم درگیری است



لطفا نظرات تکمیلی خود را بنویسید. از توهین به اشخاص یا افکار و گروهها خودداری نمایید. نظرات حاوی توهین پس از ویرایش منتشر میشود. ممنون