حرمت عشق
شايد ندونين چقدر سخته :
روبروت کسي ايستاده که با جون ودل دوستش داري , با اينکه به خاطرنجابت اون وبه حرمت عشق حتي يه بار سير بهش نگاه نکردي ولي چشماي خسته تو توي چشماي نازنينش ميفته , تو يلداي چشماي سياهش غرق ميشي . اونو با تموم وجود ميخواي و اون نميدونه. حتي خودتم نميدوني اين احساس از کجا اومد , چي شد که اين شد , فقط ميدوني که اين احساس با بقيه فرق داره .جرات ابراز احساس فراوون داري , اما از جفاي زمونه و مردمش ميترسي. از اينکه شايد خداي عاشقا يه گوشه نظري هم به تو داشته باشه و بتوني اونو هم مثل خودت شيدا کني تا منتظرت بمونه , ولي اگه فرداهاي نامهربوني روزگار يقه هر دوتاتونو بگيره و انتظار بسر نرسه و فراق نصيبتون بشه , اونوقته که اونم به خاطر خودخواهي تو به پاي تو ميسوزه.پس نگاهتو آروم از نگاهش ميدزدي و اونو به خدا ميسپاري , دلتو با خاطرات کوتاه و شيرين اون خوش و آروم ميکني و آتيش عشقتو تو پستوي قلبت پنهون ميکني تاخودت تنهابسوزي و فقط دعا ميکني هر جا که هست خوشبخت باشه , تو هم يه بار ديگه ببينيش تا بتوني يه شاخه گل بهش هديه بدي , گلي به نام و رنگ و عطر خودش .

11 خرداد 1385 ساعت 20:12
عشق یعنی خود را برای دیگری فدا کردن
اما شهوت یعنی دیگری را برای خود فدا کردن
[پاسخ]
27 خرداد 1385 ساعت 1:17
عشق یعنی هر چه هستی مال او
عشق یعنی وجودت وقف او
[پاسخ]