نیمی خواب ، نیمی بیدار،نیمی انسان ، نیمی فرشته ام و همواره از تو نوشته ام . گریه ها و خنده ها ، بالهای پرنده ها ، هرچه بود و هر چه هست ، لحظه های بی شکست ، قصه های واپسین، عشقهای آتشین ، آفتاب و آسمان ، قلبهای مهربان و…. جلوه ای از حضور توست .
نیمی آواز ، نیمی سکوت ، نیمی نور و نیمی سوت و کورم و همواره از تو دورم . به رنگین کمان می نگرم ، به عطرهای بیکران که دست می زنم از تو دور می شوم . این همه فاصله را چگونه تاب بیاورم ؟
کاش می توانستم برای شبهای وحشی ام کمی مهتاب بیاورم ؟
کدام کتاب را بخوانم ؟ کنار کدام خوشه انگور بمانم ؟ به سوی کدامین اقیانوس پارو بزنم ؟ چه کنم با مظلومیت پیراهنم ؟ کدام سیب بوی دهان تو را دارد؟
در چشمم چه کسی تصویر تو شفاف تر می نشیند ؟ چه کسی روز و شب تو را از هر پنجره ای که دلش بخواهد ببیند ؟
وقتی با توام چراغ اتاقم خاموش نمی شود و هیچ خاطره ای فراموش وقتی با توام ملکوت در دستان من روشن است و می توانم به همه فرشتگان فخر بفروشم .
نیمی سلام و نیمی بدرودم ، نیمی کویر و نیمی رودم . دیشب برای تو سرودم … همه ستاره ها به زمین آمدند برای خواندن دست نوشته هایم