ایستگاه

همگی در ضمیر ناخودآگاه خود رویای ساده‌ای را پنهان کرده‌ایم. در این رویا خود را در سفری طولانی با قطار به‌دور قاره‌ها می‌بینیم. از پنجره این قطار به بیرون می‌نگریم و صحنۀ عبور اتوموبیل‌ها از بزرگراه‌ها، دست تکان دادن کودکان در تقاطع‌ها، چریدن گاوها در تپه‌های دوردست، رقص دود کارخانه‌ها، ردیف‌های ذرت و گندم، دشت‌ها […]


نقش‌هایمان در زندگی

هر موقع از دست روزگار به ستوه می‌آیم، لحظه‌ای تامل می‌کنم و جیمی کوچولو را به یاد می‌آورم. جیمی خیلی دوست داشت نقشی در تئاتر مدرسه بگیرد. مادرش به من گفت که جیمی کوچولو خیلی امیدواره که نقشی به او بدهند و می‌ترسید که نکند او را انتخاب نکنند. روزی که قرار بود نقش‌ها را […]


قیمت عشق حقیقی

کودک داستان ما عصر یک روز قلم و کاغذ به دست وارد آشپزخانه شد. مادر داشت شام را آماده می‌کرد. بعد از اینکه مادر کارش را تمام کرد و دستانش را خشک کرد نوشته‌های کاغذش را چنین خواند: به‌خاطر زدن علف‌های باغچه ۵ دلار به‌خاطر تمیز کردن اتاقم ۱ دلار به‌خاطر رفتن به خرید ۵۰ […]


ثبت دامنه grlog

خب به سلامتی دومین وبلاگ گروهی هم ثبت شد به نام grlog.com و قصد داریم عنوانشو بذاریم “گروه لاگ” البته هنوز کمی کار داره و من فردا که از تهران برگشتم کارش رو ادامه میدم و بزودی انشاء ا… شرایط نوشتن در اون فراهم میشه. دارم روی قالب وبلاگ با نظر دوستان بصورت لوکال کار […]