فرشته و بهشت

او فرا موش کرد او تصمیمش را گرفته بود .پیش خدا رفت و گفت : خدایا ، می خواهم زمین را از نزدیک ببینم . اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه . دلم بی تاب تجربه ای زمینی است . خداوند در خواستش را پذیرفت . او گفت : تا بازگردم ، بالهایم را اینجا […]


دعا….

یک نفر دلش شکسته بود توی ایستگاه استجابت دعا منتظر نشسته بود منتتظر،ولی دعای او دیر کرده بود او خبر نداشت که دعای کوچکش توی چار راه آسمان پشت یک چراغ قرمز شلوغ گیر کرده بود * او نشست و باز هم نشست روزها یکی یکی از کنار او گذشت * روی هیچ چیز و […]


خدایا فقط تو

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، […]


بردی از یادم…

بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم دل به تو دادم فتادم به بند ای گل بر اشک خونینم بخند سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهت هنوز چه شد آنهمه پیمان که از آن لب خندان بشنیدم و هرگز […]


دلم برای تو تنگ است،سخت دل تنگم!

تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم. تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم! تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟ تو در کدام کرانه ،تو از کدام صدف؟ […]


ساروق

او سواد خواندن و نوشتن نداشت و در اثر کارهای نیک مورد لطف خدا قرار گرفت و حافظ کل قرآن شد . روزی که از سر کار برمیگشت جلوی امام زاده هفتاد و دو تن با دو جوان بسیار زیبا برخورد می کند که به او می گوید بیا به زیارت برویم و محمد کاظم […]


ای که گفتی هیچ مشکل….

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست خلق را بیدار باید بود از آب چشم من وین عجب کان وقت می گریم که کس بیدار نیست نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد قصه دل می نویسد حاجت گفتار نیست بی دلان را عیب کردم […]