حرمت عشق

شاید ندونین چقدر سخته :
روبروت کسی ایستاده که با جون ودل دوستش داری , با اینکه به خاطرنجابت اون وبه حرمت عشق حتی یه بار سیر بهش نگاه نکردی ولی چشمای خسته تو توی چشمای نازنینش میفته , تو یلدای چشمای سیاهش غرق میشی . اونو با تموم وجود میخوای و اون نمیدونه. حتی خودتم نمیدونی این احساس از کجا اومد , چی شد که این شد , فقط میدونی که این احساس با بقیه فرق داره .جرات ابراز احساس فراوون داری , اما از جفای زمونه و مردمش میترسی. از اینکه شاید خدای عاشقا یه گوشه نظری هم به تو داشته باشه و بتونی اونو هم مثل خودت شیدا کنی تا منتظرت بمونه , ولی اگه فرداهای نامهربونی روزگار یقه هر دوتاتونو بگیره و انتظار بسر نرسه و فراق نصیبتون بشه , اونوقته که اونم به خاطر خودخواهی تو به پای تو میسوزه.پس نگاهتو آروم از نگاهش میدزدی و اونو به خدا میسپاری , دلتو با خاطرات کوتاه و شیرین اون خوش و آروم میکنی و آتیش عشقتو تو پستوی قلبت پنهون میکنی تاخودت تنهابسوزی و فقط دعا میکنی هر جا که هست خوشبخت باشه , تو هم یه بار دیگه ببینیش تا بتونی یه شاخه گل بهش هدیه بدی , گلی به نام و رنگ و عطر خودش .

 

manofereshte.gif.jpg

 



لطفا نظرات تکمیلی خود را بنویسید. از توهین به اشخاص یا افکار و گروهها خودداری نمایید. نظرات حاوی توهین پس از ویرایش منتشر میشود. ممنون