تصنیف مرغ سحر

مرغ سحر ناله سر کن ……………. داغ مرا تازه تر کن!
زآه شرر بار ، این قفس را ………… برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنجه قفس درآ ….. نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاک توده را .. پر شرر کن !
ظلم ظالم ، جور صیاد ……………….. آشیانم داده بر باد
ای خدا ، ای فلک ، ای طبیعت ………. شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است ، گل به بار است ………. ابر چشمم ، ژاله بار است
……………… این قفس چون دلم تنگ و تار است ………………
شعله فکن در قفس ای آه آتشین ….. دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه ای تازه گل از این … بیشتر کن ، بیشتر کن ، بیشتر کن
مرغ بی دل ، شرح هجران …………… مختصر ، مختصر کن ، مختصر کن
><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><
بند دوم:
عمر حقیقت به سر شد …………….. عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق ، ناز معشوق …………… هر دو دروغ و بی ثمر شد
راسته و مهر و محبت فسانه شد ….. قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد .. دیده تر کن!
جور مالک ، ظلم ارباب ………………. زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر می ناب ……………… جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر کن …………….. از مساوات صرف نظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین …….. پرده دلکش بزن ای یار دلنشین
…………………… ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین ……………………
کز غم تو ، سینه من ……………….پر شرر شد ، پر شرر شد



لطفا نظرات تکمیلی خود را بنویسید. از توهین به اشخاص یا افکار و گروهها خودداری نمایید. نظرات حاوی توهین پس از ویرایش منتشر میشود. ممنون